خانوووووووووووووومی

به وبلاگ من و خانومم خوش امدید

انیشتین :

هیچوقت چیزی رو خوب نفهمیدی مگر اینکه بتونی اون رو برای مادر بزرگت توضیح بدی:| 



тαɢε:

خجالت نمیکشن بین کلاه قرمزی کارتون پخش میکنن؟
انگار نه انگار که مخاطبای این برنامه افراد بالای 20 سالن...والا.



тαɢε:

آدمابازی رودوس دارن این توهستی که بایدانتخاب کنی هم بازی میخوای؟؟؟؟؟؟ یا اسباب بازی؟؟؟!!!!!!!!



тαɢε:

خیلی حس خوبیه که یه نفر عاشق آدم باشه آدم هم عاشق اون باشه 
ولی اوج خوبی اونجاس که اون یه نفر خدا باشه اونیکی هم بنده



тαɢε:

حکایت تلخیستــــــــ

مانــــــــــــده ام برای تو...

رفتــــه ای بــــــــــــــــرای دیگری...



тαɢε:

چند وقته اونجا ساکنی پرنده ی عزیز؟!؟

یه دکتر هم برو برای معدت! وضش خرابه!



тαɢε:

عشق به این میگن : ریلکس تو بغل آقاش خوابیده



тαɢε:

اگر خودمان را دوست بداریم و به خودمان ارزش بگذاریم، آنوقت می توانیم از تنهایی مان لذت ببریم و وقتی دیگران در دسترس هستند با آنها ارتباط برقرار کنیم.



тαɢε:

دیشب بابام داشت تلویزیون میدید رفتم پیشش نشستم...
بش میگم بابا بزن اون کانال اخبار داره!
میگه برو بابا الان شبکه پویا باب اسفنجی داره میخوام باب اسفنجی ببینم^_^
اصن ی وضی:|

 



тαɢε:

من اکثرا وقتی ایرانسل پیام میده نخونده پاکش میکنم...
امروز پیام داد:
لااقل بذار حرفمو بزنم اگه غیر منطقی بود بعد پاکش کن
من /:



тαɢε:

تفاوت تو با دیگران تو طرز نگاهتون نبود.
چون دیگران هر کدوم یه جور من رو دیدند و رفتند،
اما تو،
.
.
.
هیچوقت منو ندیدی و گذشتی



тαɢε:

فکرم همه‌جا هست، ولی پیشِ خدا نیست

سجادۀ زَردوز که محرابِ دعا نیست

گفتند سر سجده کجا رفته حواست؟ 

اندیشه سَیّالِ من ـ ای دوست ـ کجا نیست؟!



тαɢε:

آقو ما یه بار رفتیم دخترمونو از همون کودکی با مسئله حجاب آشنا کنیم دیدیم روسری رو سرش نمیکنه برا اینکه تشویق بشه ما هم یه روسری سرمون کردیم،یهو پسر همسایه در زد ما هم با عجله رفتیم درو وا کنیم یادمون رفت روسری رو ورداریم پسر همسایه چشمش که به ما افتاد یه دل نه صد دل عاشقمون شد ازمون خواستگاری کرد مام تو این عصر بی شوهری از موقعیت پیش اومده نهایت استفاده رو کردیم جواب بله دادیم مارو برد خونه مادرش که عروسش رو بهش نشون بده…

آقو مادرشوهرمون گفت برای اینکه عروس من شی باید این امتحانو بدی،این دوتا تخم مرغو بگیر باهاشون بیف استروگانوف درست کن! مام کم نیاوردیم 3روز تمام رو تخم مرغا نشستیم جوجه شدن،جوجه هارو بزرگ کردیم مرغ شدن رفتیم فروختیمشون باهاش مواد بیف استروگانوف خریدیم درستش کردیم مادرشوهرمون اومد تست کرد دید نمکش کمه 4امتیاز ازمون کم کرد گفت نمیتونی عروس من شی نامزدمون نتونست این شکست عشقی رو تحمل کنه خودشو کشت خونواده ش رفتن بخاطر بازی با احساسات بچه شون از ما شکایت کردن 48سال رفتیم حبس…ها ها ها ها ها…راستی دخترمون هم 20سالش که شد رفت آمریکا مدل لباس شد! ینی از هر نظر داغونما داغون!



тαɢε:

بچه های الان تفریحاتشون آیپد و PS2 شده ما اوج تفریحمون این بود که

وقتی مامانمون الویه درست میکرد صدامون کنه استخونای مرغارو لیس بزنیم!



тαɢε:

ای ستاره ها که بر فراز آسمان
با نگاه خود اشاره گر نشسته اید
ای ستاره ها که از ورای ابرها
بر جهان ما نظاره گر نشسته اید
آری این منم که در دل سکوت شب
نامه های عاشقانه پاره میکنم
ای ستاره ها اگر بمن مدد کنید
دامن از غمش پر از ستاره می کنم



тαɢε:

درون دلی که پیدا نیست
پر از زندان و زندانیست
تو را محکوم دل کردم
نمیدانم دلیلش چیست
سبب شاید همین باشد
بدون تو نباید زیست...



тαɢε:

ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ﭼﻪ ﺭﺍﻫﻬﺎ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﺎ ﺑﻔﻬﻤﻢ ﺟﺰ ﺗﻮ
ﺭﺍﻫﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﺧﻼﺻﻢ ﮐﻦ ﺍﺯ ﻋﺸﻘﯽ ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﻫﺴﺖ ﻭ ﮔﺎﻫﯽ
ﻧﯿﺴﺖ ...



тαɢε:

 

گرما یعنی:
نفس های تو...
دست های تو...
آغوش تو...
من به خورشید اعتمادندارم!!!



тαɢε:

وقتی یکی بهت گفت دوست دارم ...اذیتش کن...کم محلی کن...دور از دسرس باش...اصن بزار بــــــــــــــرو 
چون اگه تو اینکارو نکنی مطمعن باش اون اینکارو باهات میکنه...



тαɢε:

 

دورم اما بی وفا نیستم ،
دوست دارم اگر چه با محبت نیستم،
یه وقت فکر نکنی به فکر تو نیستم ،
بی خیال هرکی باشم بی خیال تو یکی نیستم.



тαɢε:

چه دلگيراست
هم پنجشنبه باشد!
هم ابرباشد!
هم باران باشد
هم خيابان خيس باشد!
اما...
نه کسي باشد!!!
نه دستي براي فشردن!
نه پايي براي قدم زدن!
نه نگاهي براي زل زدن



тαɢε:

داغونم....
میدونی داغون یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یعنی... داغٍ ِ اون.......
میفهمی یعنی چی؟؟؟؟؟؟
داغونم........



тαɢε:

 

نمى دانم چه رابطه ایست ؟

بین نبودنت با رنگ ها

دلتنگ تو که میشوم

زندگى ام سیاه مى شود !

 

 

 



тαɢε:

من از تمام آسمان یک باران را میخواهم…

از تمام زمین یک خیابان را…

و از تمام تو…

یک دست که قفل شود در دست من…

 

 

 



тαɢε:

می خواهم ...

 

 مُچاله و خیس !..

 

 در آغوشش بمانم!

از پهن شدن بر بند ِ خاطرات ، بیــــزارم...

 

 



тαɢε:


בلـــَم گرفتــﮧ…

از همــﮧ ی بــی تفآوتــی هآ…

 

از همــﮧ فــَرآموشی هآ…

از هَمﮧ بــی اعتمــآدی هآ…

 

کــآش معلــمی بود و انشـ ـ ـــآیی مــی خوآســت…

 

“روزگــآر خوב رآ چگونــه مــی گــُذرآنید؟؟؟

 


тαɢε:

خیلی وقت است مرده ام...
دلــــــم می خواهد ببارم،کسی نپرسد 
چرا؟. . . توچه میفهمی. . .
این روزها ادای زنده ها را در میاورم. . .
تظاهر به شادی می کنم ، حرف میزنم مثل همه . . . 
امـــــــــــــــــــــــــــا. . . 
بساط کرده ام و تمام نداشته هایم را به حراج گذاشته ام 
بی انصـــــــــــــــــاف...
چانه نزن ... حسرت هایم به قیمت عـــــــمرم تمام شده. . .



тαɢε:

همــــیشـه دقــیقآ وقـــــتی پـُر از حـــرفی

وقتـــی بغــــض میکـــُنی

وقتـــی دآغونــــی


وقــــتی دلــِت شکــــستـه

دقیقــــا همیـــن وقـــــتآ

انقــــدر حـ ـرف دآری کـــه فقــط میتونــی بگـ ـی :

“بیخـــیآل“…



тαɢε:

 

                                            

شکـــ نکـــــن !

 

آیــ●ــنده اے خوـاهــم ساختــــ کــه

 

گذشتـــه ام جلویش زآنــو بـــزند !

 

قـــرآر نیستــــ مـــن هـــم دلِ کَسِ دیگـــری را بسوزانـَــم !

 

برعکـــس کســے را کــه وارد زندگـــیم میشود

 

آنقـــــدر خــــوشـــبـ ♥ــتـــــ میکنــم کـــه

 

بـــه هر روزے کـــه جاے " او " نیستــــے

 

بـــه خودتـــــ لعنتـــــ بفرستــــے! لعنتیـــ  !!!

 

 



тαɢε:

 

 به باران دل نبند که هر چهار فصل دیوانه‌ ات خواهد کرد !
اگر ببارد ، از شوق و اگر نبارد ، از دلتنگی …



тαɢε:

اعتراف می کنم یه بار از مسیری پیاده داشتم می رفتم خونه دوستم، رسیدم سر کوچشون دیدم ورود ممنوعه. رفتم از یه چهارراه بالاتر دور زدم از سر کوچ

شون وارد شدم!

 


-cσптıпυε-
тαɢε: